ایران

تاریخی

ایران

تاریخی

تاثیر فرهنگ و تمدن ایران در شرق و غرب جهان

فرهنگ و تمدن دیرپای ایران نفوذی پذیرفتنی و ماندگار در شرق و غرب آسیا و قاره اروپا داشته که پاره ای آثار آن هنوز هم قابل انکار نیست. سخن ما نفوذ فرهنگ و تمدن ایران در شرق آسیا و به ویژه شبه قاره هندوستان است. قلم را به دست جواهر لعل نهرو نخست وزیر و سیاستمدار فقید هند می سپاریم و بخشی از کتاب مشهور «کشف هندوستان» را می خوانیم :

«..بین ملل و نژادهای مختلفی که با زندگی و فرهنگ هند تماس داشته و در آن نفوذ کرده اند، از همه قدیمی تر و مداوم تر ایرانیان بوده اند. این رابطه حتی از آغاز تمدن هند و آرین ها قدیمی تر است، زیرا هند و آرین ها و ایرانیان تقدیم از یک ریشه مشترک در آمده و بعد هر یک به راهی جداگانه رفته اند. نژاد آنها به هم مربوط است و مذهب قدیم هند چند جنبه مشترک نبا مذهب زرتشت و سانسکریت ودا و زبان پهلوی قدیم با زبان او.ستا شباهت دارند...

مبانی فرهنگ ایران مانند فرهنگ هندوستان به قدر کافی قوی بوده که بتواند حتی در مهاجمین خنفوذ کند و آنها را در خود حل نماید. عربها که ایران را گرفتند به سرعت مغلوب نفوذ ایرانی شدند و به جای عادات ساده بیابانی خود فرهنگ پیشرفته ایرانی را پذیرفتند. زبان فارسی، مثل زبان فرانسه در اروپا، زبان مردم با فرهنگ بخش بزرگی از آسیا شد و فرهنگ و هنر ایران از «قسطنطنیه» در مغرب تا صحرای ح«گبیـ در مشرق گسترش یافت.

این تاثیر در هندوستان مداوم بود و در دوره های افغان و مغول هندوستان، زبان فارسی زبان دربار و کشور بوده و این وضع تا اوایل دوره نفوذ انگلستان ادامه داشته. تمامی زبان های هندوستان پر از کلمات فارسی است، حتی زبان های «دراویدی، جنوب هم زیر تاثیر فارسی قرار گرفته است.

زیاد جای تردید نیست که تمدن ابتدایی دره «سند» با تمدن های معاصر ایران و بین النهرین که تماس های بین ایران و هند حتی پیش از حکومت هخامنشیان وجود داشته است...»

«با کوروش بزرگ شاهنشاه آثاری از تماس های بیشتر موجود است. کوروش به اراضی مرزی هند و کابل و قندهار رسید. در قرن ششم پیش از میلاد امپراتوری داریوش بزرگ هخامنشی تا شمال غربی هندوستان ادامه یافت و «سند» و «پنجاب» را هم در بر گرفت، چنانچه گاهی به این دوره با نام دوران «زرتشتی» تاریخ هند اشاره کنند و تاثیر آن باید زیاد بوده باشد. کمتر مردمی در طول تاریخ جهان بیش از مردم وهند و ایران در اصل و در طول تمام تاریخ تا این حد به هم نزدیک بوده اند...»

«در قرن شانزدهم ( تقریبا همزبان با رنسانس اروپا) رنسانس تیموری در سمرقند و بخارا با تاثیری قوی از فرهنگ ایران به ثمر رسیده بود. خود «بابر» که شاهزاده ای از خاندان تیموری بود از این محیط بیرون امده و به تخت پادشاهی هندوستان رسیده است. اوایل قرن شانزدهم بود که ایران «عصر صفویه» به دوره درخشانی از هنر که دوره طلایی هنر ایران محسوب می شود رسید. (پادشاه هند) که به پادشاهان صفوی پناه برده بود به یاری آنها به تخت سلطنت بازگش. فرمانروایان مغول هند همواره نزدیکترین روابط را با ایران حفظ کردند و دانشمندان و هنرمندان ایرانی از مرزها گذشته و برای کسب شهرت یا ثروت به دربار شکوهمند مغول بزرگ می آمدند. معماری این دوران هند ترکیبی از آرمان های هند و الهام های ایران به وجود آمد و دو شهر «دهلی» و «اگرا» پر از بناهای زیبا و با تشخص شد. «تاج محل» یکی مشهورترین این بناهاست و «گروسه» دانشمند فرانسوی گفته است «این بنا روح ایران است که در بدن هند حلول کرده است.»

اسناد معتبری در دست است که در چین نیز سلسله یوآن (1384-1280) که تجربه ای نداشتند از کمک ایرانیان بهره مند بودند. مارکوپلو جهانگرد مشهور ونیزی به حضور عده زیادی دانشمند، افسر و نویسنده ایرانی و نفوذ آنان در دربار «گوبلای قاآن» اشاره دارد و با یاداوری آز بناهایی که نام ایرانی دارند می نویسد: یک مرد بخارایی مدت 20 سال نقش نایب السلطنه قاآن را داشت و مستملکات او را اداره می کرد.»

ابن بطوطه که در نیمه اول قرن هشتم هجری به چین رفته بود از نفوذ ایرانیان و هنرمندان و موسیقی دانان و اصطلاحات ایرانی در چین سخن رانده و نویسنده »تاریخ کمبریج» گوید: ایران از موقعیت نیرومندی که داشت، علم را به نواحی مجاور فرستاد.» مهاجمان مغول بیشتر از مقدونی ها و اعراب کشتند و سوزاندندو ویران کردند و کوشیدند تا ایرانیت را براندازند و یقین داشتند که موفق می شوند ولی پس از انکه سال های شوم نخحستین شپری شد، فرزندان این مهاجمان وحشی مغلوب و مفتون و مروج ایرانیت شدند و ایرانیان توانستند شاعر، نقاش، خطاط، عارف و حکیم از آنان بسازند. «گروسه» در جای دیگری می نویسد «تمدن ایران چنان زنده و نیرومند بود که خود را بر تمامی اربابان مغول و ترک تحمیل کرد.»

ویل دورانت در کتاب بزرگ «تاریخ تمدن – عصر ایمان ص 185) می نویسد: هنر ساسانی با اشاعه شکل ها و انگیزه های هنریخود در شرق (هندوستان – تترکستان و چین ) و در غرب ( سوریه – آسیای صغیر – قسطنطنیه – بالکان – مصر – اسپانیا ) دین خود را ادا کرد. نفوذ آن به هنر یونانی یاری کرد تا از ابرام در نمایش تصویرهای کلاسیک دست بردارد و به روش تزیینی بگراید. به هنر مسیحیت لاتین کمک کرد تا سقف های چوبی به طارم و گنبدهای آجری یا سنگی و دیوارهای پشتواره ای عطف توجه کند. هنر ساختن دروازه ها و گنبد های بزرگ که خاص معماری ساسانس بود به مسجدهای اسلامی و قصرها و معابد مغول منتقل شد. هیچ چیز در تاریخ گم نمی شود، دیر یا زود، هر فکر خلاق فرصت تحول می یابد و رنگ و شراره خود را به زندگی می افزاید.»

این مورخ و محقق نامدار در جلد اول تاریخ تمدن «مشرق زمین، گاهواره تمدن » با اشاره به معماری ایران در مشرق می نویسد «بسیاری از معماران بنای«تاج محل» را کامل ترین  همه بناهای آباد امروزی روی زمین دانسته اند. طرح را سه هنرمند کشیدند، یکی ایرانی به نام «استاد عیسی شیرازی، یکی ایتالیایی به نام «ورنئو» و یک فرانسوی به نام «اوستن دوبردو» گویا در شکل پذیری این بنا هیچ هندو سهمس نداشت سبک این بنا تماما ایرانی و اسلامی است... مدت 22 سال، 20هزار کارگر را بر تاج محل بیگاری کشیدند و اگرچه مهاراجه «جیپور» مرمر آن را به شاه جهان هدیه کرده بود، باز این بنا و متعلقات آن 230میلیون دلار که در آن روزگار مبلغ هنگفتی بود تمام شد. فقط کلیسای «سانپیترو» در واتیکان را می توان با تاج محل قیاس کرد. دیگر از این بناها، مسجد جمعه دهلی مسجد مروارید اگرا و قلعه معروف اگراست که 52کاخ داشت و کاخ تخت طاووس آن عالمگیر بود و تمتما به دست ایرانیان ساخته شده و برتر صنیع گرانبهای دیوارش هنوز هم این بیت پرغرور شاعر پارسی گو دیده می شود:

اگر فردوس بر روی زمین است

                              همین است و همین است و همین است
                                                                                           از جدول گل گشت و کتیبه
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد